^{از محضر علامه محمد تقي جعفري سوال شد؟
آيا شما محضر عارف بزرگوار مرحوم آيت الله شيخ محمد جواد انصاري همداني را درك كرده ايد ؟!
ايشان فرمودند : از لحاظ سني كه بله . زماني كه ايشان در قيد حيات بودند ما هم طلبه بوديم . اما فقط يكبار ايشان را در نجف در حرم امير مومنان ديدم .  وقتي به ايشان عرض ادب كردم به من فرمودند :
نور شيخ مرتضي طالقاني را در شما مي بينم.
به ايشان عرض كردم :
ما كجا و ايشان كجا ! اما خداوند عنايت فرمودند و مدتي محضر ايشات تلمذ كرديم،
سپس گفتگويي بين من و ايشان درباره ي مرحوم استادم رد و بدل شد و ايشان سوالاتي از من پرسيدند  و اين در حالي بود كه در حرم امير المومنين ، مسجد بالاسر نشسته بوديم  وقتي صحبت تمام شد ديدم كه مرحوم انصاري در حالتي كه گويي در خودشان باشند و در حال تفكر فرو رفته اند ؛ هستند .}

<sup>من هم ديگر مزاحم ايشان نشده و مشغول خواندن نماز جعفر طيار شدم.

نمازم كه تمام شد مرحوم انصاري كه گويي از آن حالت فارغ شده بودند به من فرمودند :
قيامت را ديدم
يك بنده اي را ديدم كه توحيد داشت اما لا ابالي بود
ديدم كه ملائكه عذاب او را مي برند
تنها چيزي كه در چهره اش ميدرخشيد اين بود كه علاقه ي خاصي به پرچم اباعبدالله داشت
هرجا هياتي مي ديد و پرچمي مي ديد ، با خلوص نيت دست بر آن پرچم مي كشيد و دستش را به صورت مي كشيد و سلامي بر حضرت اباعبدالله مي كرد.

ناگاه در صحراي محشر حضرت اباعبدالله را ديدم
آن مرد خطاب به اباعبدالله عرض كرد :
حسين جان !
من حقيقتا پرچم شما را دوست داشتم
ديدم كه اباعبدالله به سمت دو ملك عذاب رفته و نامه اعمال وي را از آن دو ملك گرفتند
و پايين نامه ي عمل وي با دستخط خود چيزي را نوشتند .

مرحوم انصاري به من مي فرمودند :
من آن نامه ي اعمال را ديدم
ديدم كه حضرت اباعبدالله الحسين با خطي از نور، پايين نامه اعمال وي نوشته بودند:
يا مبدل السيئات بالحسنات
ديدم كه ملائكه او را رها كردند.</sup>

              ^{حوزه نمايندگي ولي فقيه}